یه اتفاق با مزه
سلام امروز صبح که رفتم سر کار کیفم رو گذاشتم روی میز و اومدم درشو باز کنم تا کلیدهامو بذارم توش یهو دیدم یه چیزی از توش پرید و خورد به صورتم و فرار کرد اول فکر کردم سوسکه ولی خوب که دور و برم رو نگاه کردم دیدم یه پروانه خوشگل اومده بوده توی کیفم کلی خندیدم و به بابای شما پیام دادم اونم خندید و گفت کاش برای منم یه همچین اتفاقی بیافته ولی من میدونم که براش نمی افته چون بابای شما کیف نداره .البته داره ولی هیچ وقت از کیف استفاده نمیکنه.امروز کلی کار دارم خدا کنه به همه کارام برسم .فعلأ ...