شروع یه اتفاق خوب (کلاس خیاطی)
شروع یه اتفاق خوب (کلاس خیاطی) سلام
دیروز کلاس خیاطی داشتم
اولین جلسه اش بود خیلی ذوق داشتم اما یک کم خسته
بودم.ولی احساس میکردم بعد از چند سال خلاقیت توی وجودم داره میزنه بیرون .وقتی کامل خیاطی رو یاد بگیرم میتونم برای خودم و همسری و نی نی آینده مون لباسای خوشکل خوشکل بدوزم اول کار از دامن شروع کردیم .خیلی حس خوبی داشتم و دارم. از ساعت 3 تا 6/5 اونجا بودم تازه چند ماه دیگه هم میخوام برم سراغ بافتنی و کلاه و شال خوشکل بچه گونه بدوزم
.بعد از کلاس چون مامان اینا با خواهرم میخواستند بیایند خونه مون سبزی خوردن گرفتم و اومدم خونه همسری رو بیدار کردم که بره خریدهارو انجام بده و خودم سبزی ها رو پاک کردم و خونه رو مرتب کردم 
و
خدا رو شکر آشپزی نداشتم آخه مامان مهربونم از ظهر گفته بود ما هوس کله پاچه کردیم و شب قبل میخواستیم بخریم اما گذاشتیم همه دور هم باشیم برای همین به من گفت چیزی نمیخواد درست کنی ما خودمون میگیریم و میاییم. منم خوشحااااااال 
. وقتی هم که اومدند بهشون گفتم کاش همه مهمونا مثل شما بودند و غذاشون رو با خودشون میاوردند البته خودشون میدونستند که شوخی میکنم .مهمونای عزیزم بعد از افطار با تاخیر ساعت 9 اومدند و جای نی نی جونم خالی یه کلپچ زدیم به بدن .خیلی خوش گذشت.واقعا نیاز داشتم به دور هم بودن با خونواده ی عزیزم. بعد از رفتن اونها یه مقدا ظرفی که بود رو گذاشتم توی ماشین و خوابیدیم. امروز خدا روشکر سرکار اذیت نشدم آخه سرمون خلوت بود قربون خدا برم که تو این ماه هوای روزه دارهاشو داره.امروز از سرکار که اومدم چون انتخاب واحدم امروز شروع شده رفتم توی سایت و نمره هامو دیدم آخه نمراتو دیر میزنند متاسفانه یکی از درسامو افتادم ولی 4 تاشو پاس شدم و یکی از درس هارو نزدند خدا کنه پاس بشم.بعد هم انتخاب واحد تابستان رو انجام دادم امروز میخوام دامنم رو تموم کنم و برم براش زیپ بخرم و افطاری هم بدرستم وخداکنه فشار آب خوب باشه که بتونم یه دوش بگیرم .خدا جونم کمکمون کن مشکلاتمون رو حل کنیم و برای نی نی 
اقدام کنیم آخه خودت که میدونی با این وضعیت فعلی اصلا به صلاحمون نیست ولی از ته دلم نی نی دوس دارم .آخه من بچه هارو خیلی دوست دارم 
بچه ها واقعا معصوم و ناز اند همسرم میگه تو این قدر بچه ها رو دوست داری بچه خودمونم این قدر دوست داری؟ منم بهش میگم معلومه مثل اونا دوستش ندارم!!!!!!!!
خیلی خیلی خیلی بیشتر از اونا دوستش دارم 
اصلا قابل مقایسه با هم نیستند.فعلا 
